کیستم من ؟
کیستم من ؟ دختری آمیخته با درد
یا که یک درد بزرگ ،شایدم صندوقچه درد
من ندانم کیستم !
از کجا آمده ام به کجا خواهم رفت ؟
دختری از جنس بارانم ؟!
یا که یک دریای غم،شایدم صحرای غم !
من ندانم کیستم ؟! چیستم ؟!
چه کسی می داند ؟
یکتا خالق هستی !
یافتم کیستم !
آری من تنها ، بنده ی اویم ....
من به دو چیز عشق می ورزم یکی تو و دیگری وجود تو.
به دو چیز اعتقاد دارم یکی خدا و دیگری تو.
زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد.
سبزه ها در بهار می رقصند
من در کنار تو به آرامش می رسم،
و آنجا که هیچ کس به یاد ما نیست ،
تو را عاشقانه می بوسم،
تا با گرمی نفسهایم ،
به لبانت جان دهم و با گرمی نفسهایت،
جانی دوباره می گیرم.
دوستت دارم،
با همه هستی خود ای هستی من دوستت دارم.
و هزاران بار خواهم گفت که :
من دوستت دارم.
زندگی چیست؟
به راستی زندگی چیست ؟تعریفی از زندگی چه می تواند باشد
گویا زندگی زیبایی ذرات زمردین احساس است.
زندگی غروب ارزوها و طلوع هجران هاست . یا شاید دوباره زیستندر میان زیبا رویان زشت خوی باشد.دوست دارم زندگی را زیبا حس کنم اما انقدر از این روزگار بد دیده ام که حتی حاضر نیستم در ان لحظه ای بیاستم و تماشا کنم اما حاضرم تمامی عمرم را ببخشم تا شاید از این روزگار سیاه و زندگی زجر اور و نکبت بار راحت شوم.
یار غربت را نمی خواهم گمراهی در اقیانوس خیال را نمی خواهم دلم میخواهد با زندگی بدرود بگویم و در غروبی پاییزی در کنار دریا از اسارتش جان در برم و رها شوم.
اخه چه جور دلت اومد
تنهام بزاری و بری
اخه مگه حرفی زدم
زخم زبونی من زدم
اره همش بهونه بود
مسئله یار دیگه بود
دلت هوایی شده بود
کارم از کار گذشته بود
برو با یارت عزیزم
رها کن این تن من رو
الهی صد ساله بشه عشق قشنگت عزیزم
اما یک قول به من بده
یارت رو تنها نزاری
که مثل من اسیر بشه
اواره از خونه بشه
من هم یک قول بهت میدم
یه روز فراموشت کنم
قلبمو سنگیش بکنم
عشقت رو خاکستر کنم
اگه یک روز خواستی گلم
کسی رو نفرینش کنی
بگو که مثل من بشه
زجر جدایی بکشه
اخه چه جور دلت اومد............