تو نخواستی ... (Mahi Mahi )

خواستم با تو باشم نخواستی.
خواستم مونس و یارت باشم نخواستی.
خواستم در زندگی هم قدمت باشم نخواستی.
خواستم برای همیشه در کنارت بمانم نخواستی.
خواستم هم گام و هم نفس روزهای تنهایی ات باشم نخواستی.
خواستم پذیرای نگاه مهربانت باشم نخواستی.
خواستم قلبم را به یادگار تقدیمت کنم باز هم نخواستی.
نخواستی... هیچ کدام را نخواستی...
نخواستی...


 shiva

خاطرات عشق ۰۰۰۰(Mahi Mahi )

بگذار تا شیطنت عشق چشمان ترا به عر یا نی خویش بگشاید


هر چند آنجا جز رنج و پریشانی نبا شد


اما کوری را به خا طر آرامش تحمل نکن.



هیچوقت نگو خداحافظ ...(Mahi Mahi )

"کارن جوهر"

تو می دانی ، من هم می دانم
(که ) راه ما دارد از هم جدا می شود
تو در خاطرات من زنده خواهی بود، حتی بعد از رفتنت
هیچگاه خداحا فظی نکن
 
با اینکه خوشی هایمان از دست رفته است
الان فقط یک غم وجود دارد که نخواهد رفت
من سعی کردم این را بفهمم، سعی کردم دلیلی برایش بیابم
ولی این دل به گونه ای است که انگار نمی خواهد آرامش پیدا کند
اینها اشک هستند یا (شراره آتش ؟!)
( که ) انگار ( به جای اشک) باران آتش از چشمانم می بارد
 
فصل ها می آیند و می روند
اما انگار فصل درد و رنج تمامی ندارد
رنگ های بیچارگی بسیار عمیق ( پررنگ) است
و در طی قرن ها کمرنگ نمی شود
کسی چه می داند چه اتفاقی قرار است بیفتد
و ما دیگر چه چیزهایی را باید تحمل کنیم
هیچگاه خداحافظی نکن
 
 

(Mahi Mahi )

چقدر ساده وآسون
 رفتی تنها
دلموغریب گذاشتی
 توی این غربت صحرا
میخوام امشب واسه تو
 چاره کنم
فکری به حال این دل
 ساده وبیچاره کنم
فکرنکن عاشقتم
 میمیرم من تک وتنها
دیگه یادوعشق تو
 رفته برام ته دریا
دریایی که ازچشات ساختم
واسه غرق تو وغم ها
کاشکی ببینی که چه زشتی
 پشت اون نقا ب زیبا
خودتم اینو میدونی
این نقاب کسی نمی خواد
برواونجا که میگن
 دلا همه نازوقشنگ ِ
 ولی تو نمیدونی
اونجا همه عشقا دورنگه
میدونم می بینمت
تورو یه روزتک وتنها
اون موقع میگی به من
 چرا دلا همه یه صحراست 

 

آه!که چقدر فاصله ی ما دور است

فکر می کنم هیچ وقت نرسی

ومن در کنار این دنیا تنها بمانم

و تو همیشه منظره ی من باشی

ودر پیش چشم های من،در سینه چشم انداز من

قبله ی نگاه من

و هیچ وقت نه در کنار چشم های من،

هیچ وقت

دراین زاویه همواره تنها خواهم بود

بی تو را خواهم دید وآنگاه چه بگویم

به یک نابینا،یک بیگانه،یک دور دست

که چه ها می بینم؟

فرق من و تو...(Mahi Mahi )

گفتی عاشقمی، گفتم دوستت دارم.
گفتی اگه یه روز نبینمت میمیرم، گفتم من فقط ناراحت میشم.
گفتی من بجز تو به کسی فکر نمی کنم، گفتم اتفاقا من به خیلی ها فکر می کنم.
گفتی تا ابد تو قلب منی، گفتم فعلا تو قلبم جا داری.
گفتی اگه بری با یکی دیگه من خودمو می کشم، گفتم اما اگه تو بری با یکی دیگه، من فقط دلم میخواد طرف رو خفه کنم.
گفتی ... ، گفتم... . حالا فکر کردی فرق ما این هاست؟
نه!فرق ما اینه که: تو دروغ گفتی، من راستشو.

بیا با هم آشتی کنیم ۰۰۰۰ (Mahi Mahi )

 تقدیم به آنهایی که می خواهند آشتی کنند
 
گلهای تازه
 
گاهی دلم نمی خواست تو را ببینم ام تو در کنارم بودی و با نفسهایت یخ روزهایم باز می شد.
گاهی دلم نمی خواست تو را بخوانم،اما تو چون یک ترانه ی زیبا بر لبم زندگی می کردی.
من در کنار تو بودم بدون اینکه شور و نوایی داشته باشم.بی آنکه بدانم تو از خورشید کروتری.بی آنکه بدانم تو تا کنون از شعرهایی که تا به حال از بر کرده ام،شنیدنی تری.
من در کنار تو بودم اما دریغا نمی دانستم کجا هستم.حکایت من حکایت دره ای است که عمری در کنار کوهستان زندگی می کند و با قله بیگانه است.
نمی دانستم از آسمان و زمین چه می خواهم .هر شب در دیوان حافظ دنبال کسی می گشتم که مرا تا دروئازه های قیامت ببرد.
من انگار منتظر بودم کسی بیاید که قلبش زادگاه همه ی گلها باشد.
وقتی به من نگاه کردی،چشمهایم را بستم،وقتی در جاده های خاطره غزل می خواندی،ایستادم و خاموش ماندم .مهربانانه آمدی ،سنگدلانه رفتم.از شکفتن گفتی ،از خزان سرودم و ناگهان مه همه جا را گرفت.حرفهایم مرطوب شد و چشمهایت با ابر های مهاجر رفتند.
اکنون می خواهم دنیا پنجره ای بشود و من از قاب آن بر افق نگاه کنم و آنقدر دعا بخوانم که تو با نخستین خورشید به خانه ام بیایی.
اکنون دوست دارم باغهای زمین را دور بریزم،آنگاه گلهای تازه ای بیافرینم و تقدیم تو میکنم

تکیه به شونه هام نکن...(Mahi Mahi )

Image and video hosting by TinyPic


ای خــــــــــــــدا............ آنکه در تنهاترین تنهایی ام تنهای تنهایم گذاشت.... در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار..........
 
چه جوابم بدهی ... چه جوابی ندهی چه مرا یاد کنی... چه برانی از خود من تو را میخواهم چه تو باشی یانه تو مجازات منی .. به عذابی شیرین
 
 
 تکیه به شونه هام نکن من از تو افتاده ترم ما که به هم نمی رسیم بسه دیگه بزار برم کی گفته بود به جرم عشق یه عمری پرپرت کنم حیف تو نیست کنج قفس چادر غم سرت کنم من نه قلندر شبم نه قهرمان قصه ها نه برده ای حلقه به گوش نه ناجی فرشته ها من عاشقم همین و بس غصه نداره بی کسیم قشنکیه قسمت ماست که ما به هم نمی رسیم

مغرور (Mahi Mahi )

یک روز مرا می فهمی و به دنبالم می ایی که دیگر خیلی دیر شده.ان روز است که می فهمی تنها غرور بود که چشمان تو را پر کرده بود.یک روز که دیگر از من نشانی نخواهی یافت.هرچند هنوز و همیشه دوستت دارم.اما افسوس که شوقی برای ماندن وچشم انتظاری در خویش نمی بینم.من از خود می گذرم تا شاید یک روز پرده های مقابل چشمانت کنار بروند و تو به غرور جان گرفته خود پی ببری