بیا با هم آشتی کنیم ۰۰۰۰ (Mahi Mahi )

 تقدیم به آنهایی که می خواهند آشتی کنند
 
گلهای تازه
 
گاهی دلم نمی خواست تو را ببینم ام تو در کنارم بودی و با نفسهایت یخ روزهایم باز می شد.
گاهی دلم نمی خواست تو را بخوانم،اما تو چون یک ترانه ی زیبا بر لبم زندگی می کردی.
من در کنار تو بودم بدون اینکه شور و نوایی داشته باشم.بی آنکه بدانم تو از خورشید کروتری.بی آنکه بدانم تو تا کنون از شعرهایی که تا به حال از بر کرده ام،شنیدنی تری.
من در کنار تو بودم اما دریغا نمی دانستم کجا هستم.حکایت من حکایت دره ای است که عمری در کنار کوهستان زندگی می کند و با قله بیگانه است.
نمی دانستم از آسمان و زمین چه می خواهم .هر شب در دیوان حافظ دنبال کسی می گشتم که مرا تا دروئازه های قیامت ببرد.
من انگار منتظر بودم کسی بیاید که قلبش زادگاه همه ی گلها باشد.
وقتی به من نگاه کردی،چشمهایم را بستم،وقتی در جاده های خاطره غزل می خواندی،ایستادم و خاموش ماندم .مهربانانه آمدی ،سنگدلانه رفتم.از شکفتن گفتی ،از خزان سرودم و ناگهان مه همه جا را گرفت.حرفهایم مرطوب شد و چشمهایت با ابر های مهاجر رفتند.
اکنون می خواهم دنیا پنجره ای بشود و من از قاب آن بر افق نگاه کنم و آنقدر دعا بخوانم که تو با نخستین خورشید به خانه ام بیایی.
اکنون دوست دارم باغهای زمین را دور بریزم،آنگاه گلهای تازه ای بیافرینم و تقدیم تو میکنم

تکیه به شونه هام نکن...(Mahi Mahi )

Image and video hosting by TinyPic


ای خــــــــــــــدا............ آنکه در تنهاترین تنهایی ام تنهای تنهایم گذاشت.... در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار..........
 
چه جوابم بدهی ... چه جوابی ندهی چه مرا یاد کنی... چه برانی از خود من تو را میخواهم چه تو باشی یانه تو مجازات منی .. به عذابی شیرین
 
 
 تکیه به شونه هام نکن من از تو افتاده ترم ما که به هم نمی رسیم بسه دیگه بزار برم کی گفته بود به جرم عشق یه عمری پرپرت کنم حیف تو نیست کنج قفس چادر غم سرت کنم من نه قلندر شبم نه قهرمان قصه ها نه برده ای حلقه به گوش نه ناجی فرشته ها من عاشقم همین و بس غصه نداره بی کسیم قشنکیه قسمت ماست که ما به هم نمی رسیم

مغرور (Mahi Mahi )

یک روز مرا می فهمی و به دنبالم می ایی که دیگر خیلی دیر شده.ان روز است که می فهمی تنها غرور بود که چشمان تو را پر کرده بود.یک روز که دیگر از من نشانی نخواهی یافت.هرچند هنوز و همیشه دوستت دارم.اما افسوس که شوقی برای ماندن وچشم انتظاری در خویش نمی بینم.من از خود می گذرم تا شاید یک روز پرده های مقابل چشمانت کنار بروند و تو به غرور جان گرفته خود پی ببری

باورکن ...(Mahi Mahi )

باورکن

باور کن که دوستت دارم
ای تنها بهانه برای زنده بودنم ، نفس کشیدنم دوستت دارم ....
ای امید و آرزوی من ، دنیای من دوستت دارم....
ای تو به زیبایی یک گل سرخ ، به پاکی یک چشمه زلال ، به لطافت باران بهار دوستت دارم....
ای تو فصل بهارم ، همیشه یارم ، همدم این دل پاره پاره ام دوستت دارم....
ای تو آرامش وجودم ، همه بود و نبودم ، هستی و تار و پودم دوستت دارم....
ای تو طلوع زندگی ام ، ناجی لب تشنگی ام دوستت دارم....
ای تو عشق زندگی ام ، همیشگی ام ، ماندنی ام دوستت دارم....
دوستت دارم و خواهم داشت ای که تو لایق این دوست داشتنی .....
عاشقت می مانم و خواهم ماند ای که تو لیلی این دل دیوانه ای....
به خاطرت جانم را ، زندگی ام را ، فدایت می کنم ، نثارت میکنم ......
دوستت دارم که چشمهایم را قربانی نگاهت میکنم ....
اگر می گویم که دوستت دارم از ته دلم می گویم ، از تمام وجودم می گویم!
باور کنی ، باور نکنی یک کلام! دوستت دارم.........
       

    به خدا خیلی دوستت دارم
 
 

تنهام گذاشتی ... (Mahi Mahi )

از تو متشکرم به خاطر همه خاطراتی که تو ذهنم نقش دادی.
از تو متشکرم به خاطر اینکه باعث شدی تا بفهم که دوست داشتن کسی که دیگه دوستت نداره چقدر احمقانه است .
از تو متشکرم به خاطر لحظه هایی که به من بخشیدی و لحظه هایی که از من گرفتی.
از تو متشکرم به خاطر اینکه به من یاد دادی که راحت بتونم فراموش کنم ولی به من یاد ندادی که با فراموش کردن هر چیزی خودم هم به فراموشی سپرده می شوم .
از تو متشکرم به خاطر اینکه به من فهماندی که دلدادگی دروغه و هر کس از عشق گفت صددرصد دروغگوی بزرگی خواهد بود .
از تو متشکرم به خاطر اینکه باعث شدی مسیر زندگی ام را عوض کنم و با آدمها همان طور که خودم دوست دارم ، زندگی کنم .
از تو متشکرم به خاطر هر آنچه که من فهمیدم بعد از اینکه از تو کلمه خداحافظ را شنیدم
از تو به خاطر خیلی چیزهای دیگر هم متشکرم اما می ترسم که با گفتن آنها تو را از یاد ببرم ... 
 
*** اما اینو بدون :
 من هیچ بهانه ای را برای رفتن نمی پذیرفتم و اما تنها دلیل من برای رفتن ، این بود که خودم را خوب می شناختم ... ***
 
« تو منو گذاشتی رفتی توی روزگار وحشی
       توی کوچه های غربت دنبالم حتی نگشتی»
 

حیف عمرم ... (Mahi Mahi )

Image and video hosting by TinyPic

 حیف عمرم

حیف لحظه های خوبی که برای تو گذاشتم
حیف غصه ای که خوردم، چون ازت خبر نداشتم

حیف اون روزا که کلی ناز چشماتو کشیدم
حیف شوقی که تو گفتی داری اما من ندیدم

حیف حرفای قشنگی که برای تو نوشتم
حیف رویام که واسه تو از قشنگیاش گذشتم

حیف شبها که نشستم با خیالت زیر مهتاب
حیف وقتی که تلف شد واسه دیدن تو ، تو خواب

حیف با وفایی من، حیف عشق و اعتمادم
حیف اون دسته گلی که ، توی پاییز به تو دادم

حیف فرصت های نقرم ، حیف عمرم و دقیقه م
حیف هرچی به تو گفتم ،راس راسی حیف سلیقه م

حیف اشکایی که ریختم واسه تو دم سپیده
حیف احساس طلاییم ، حیف این عشق و عقیده

حیف شادی توی روزی که می گن تولدت بود
حیف عاشقیم که گفتی اولش کار خودت بود

حیف جمعه های دلگیر ، حیف شنبه های رنگی
حیف اون روز که نوشتم ، چشای به این قشنگی

حیف فکرایی که کردم واسه جستن بهونه
حیف عشقی که کسی نیس حالا قدرشو بدونه

حبف اون همه قسم ها که به اسم تو نخوردم
حیف نازی که کشیدم چون که طاقت نیاوردم

حیف اون کسی که دائم عاشقم بود توی رویا
حیف که تو از راه رسیدی اون و دادمش به دریا

حیف چیزی که ندارم ،حیف ذوقی که نکردی
حیف گرمایی دستم که سپردمش به سردی

حیف قلبم که یه روزی دادمش دستت امانت
حیف اعتماد اون روز ،حیف واژه خیانت

حیف اون همه دعاهام، واسه ی تو شب یلدا
حیف اون چیزی که گم شد ، دیگه هم نمی شه پیدا

حیف اون شبی که گفتم پیش تو کمه ستاره
حیف اون حرفا که گفتی ، گفتم اشکالی نداره

حیف چشمایی که گفتم با تو با لبای خندون
حیف آرزوی دیدار ، با تو بودن زیر بارون

آخه تا کی انتظار .... (Mahi Mahi )

 

آن باش که هستی و آن شو که توان بودنت است
 
دوست واقعی شما کسی است که

هیچ احتیاجی به شما ندارد ، اما باز هم دوست شماست


انتظار واژه ی غریبی است ...
 واژه ای که روزها یا شایدم ماههاست
که با آن خو گرفته ام.
 که چه سخت است انتظار ..
هرصبح طلوعی دیگراست برانتظارهای فرداهای من!
خواهم ماند تنها در انتظار تو
چرا نوشتم در برگ تنهاییم برای تو، نمیدانم؟
 
شاید روزی بخوانند بر تو، عشق مرا
می دانم روزی خواهی آمد، می دانم
گریان نمی مانم، خندانم!
برای ورودت ای عشق
وقتی که به یادت می افتم،
 
به یاد خاطراتت...نامه هایت را مرور می کنم،
 یک بار...نه...بلکه صد بار
وجودم را سراسر عشق فرا می گیرد

سالها بود که در مزار تنهاییم خفته بودم
ناگاه با مشتی آب سرد برروی مزارم برآشفتم
بوی چند شاخه گل مریم مشامم را نوازش داد
بعد از سالیانی احساس کردم نمرده ام!
دختری سیاه پوش برسر مزارم فاتحه میخواند
وجودم به لرزه افتاد
او که بود؟؟
آیا او همانی بود
که با دستانش مرا به قعر خاک تبعید کرده بود؟
خاطرات در برابرم صف کشیدند
موهای خاک خورده ام را
میان دستان استخوانی ام فشردم
حفره خالی چشمانم لبریز از اشک شد
احساس مرگ و زندگی بر قلبم چنگ میزد
میان دلهره و تردید دختر سیاه پوش رفت
ولی هنوز خاطراتی که در ذهنم بر آنها
 
مهر باطل زده بودم در برابرم نقش می بستند
آه چه غم انگیز بود خاطره روز مرگم



عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من


شب هجران نکند قصد دل آزاری من


روزگاری که جنون رونق بازارم بود


تو نبودی که بیایی به خریداری من

 

فراموشم نکن... (Mahi Mahi )

 فراموشم نکن
 
اسمت را برای همیشه در قلبم ننوشته بودم
و عشقت را برای همیشه در دلم جای نداده بودم
ولی حالا که این کارا کرده ام برای همیشه دوستت خواهم داشت
وهیچگاه و در هیچ مکانی از کاغذ و برگه قلبم حذف نکرده و نخواهد کرد
پس: دوست دارم
دوست دارم یه عالمه دوست دارم به وسعت یه آسمون
به وسعت سیارمون دوست دارم به خاطر مهربونیات؛
به خاطر صبوریات دوست دارم نه در هوس بلکه مثل یه بت پرس
راحتت کنم دوست دارم تا آخرین نفس؟
 

  همیشه بیاد تو :   Upgrade your email with 1000's of emoticon icons

مغرور .. (Mahi Mahi )

آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟. بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند

صدای سکوت

 


کسی که طعم واقعی تنها بودن را نچشیده باشد از عشق هیچ نمی داند

چشم

 
آسمان را قاب می  کنم               
                به تو هدیه می دهم
                                 این چشمها قابل تو را ندارند

(Mahi Mahi )

گفتی دوستت دارم. قلبم تندتر از همیشه تپید، لبخند زدم و باورت کردم با اینکه می دانم لبها دروغ می گویند.
با صدایت مرا نوازش کردی، تپش قلبت را حس کرم، مهربان و پاک بود. در آغوشت غرق محبت شدم. به تو تکیه کردم و آرام شدم.
نگاهت مهربان است و صدایت آرامش، دستانت بخشنده و بویت بوی بهار عشق. با تو احساس امنیت می کنم. احساس زیبایی، احساسی که مرا از تمام بی رحمی ها و بدی ها حفظ می کند.
روز تولد عشق قلبم را به تو هدیه دادم که دستت را به من بدهی تا یکی شویم و پرواز کنیم تا بی کرانه ها.
منو نسپار به فصل رفته ی عشق
نذار کم شم من از آینده ی تو
به من فرصت بده گم شم دوباره
توی آغوش بخشاینده ی تو