چرا رفتی ... (Mahi Mahi )

توی تقویم می نویسم تا بمونه یادگاری
روز تلخ عاشقی مون گفتی که دوستم نداری
می چکه قطره ی اشکم روی این جمله آخر
حتی این قلم نداره این شکست تلخ را باور
می گذره ماهی و سالی اما باز پر از غروبم
هر کی حالم و می پرسه به دروغ میگم که خوبم
نه می خوام کسی بفهمه با پریدنت شکستم
رفتی و تنهای تنها با خیال تو نشستم
تو تقویم می نویسم رفت اونی که عاشقم کرد
دیگه خورشیدی ندارم واسه این روزهای دلسرد
ولی تو ، تویی که رفتی حرمت عشق و شکستی
روی التماس چشمام، چشمای نازتا بستی
تقویم از اسم تو پر شد اما  جات خالی اینجا
منم و خاطره ی تو منم و قصه فردا

 

Mahi Mahi

تقدیم به کسی که هیچوقت نفهمید چقدردوسش دارم 

 
دیرگاهیست در درونم غوغایی برپاست... آن روز که صدایت در وجودم طنین انداز شد، شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی نهاد...!     ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق، خود را در پستوی زمان تنها حس می کنم...
چشم هایم دیگر از آن من نیستند... هیچ نمی خواهند... جز تو!   هیچ نمی بینند... جز تو!
دست هایم... به امید نوازش پلک هایت با من همراهند...!
و پاهایم... نمی دانم مرا به کجا می برند... شب هنگام در جستجوی تو، مرا به دل سیاهی می کشانند...!
بند بند وجودم به انتظارت نشسته است...
کاش بیایی و مرا از این التهاب رهایی بخشی.....!



رود

من یه رودخونه پیرم ، که تو چنگ سد اسیرم


تو دل خودم می ریزم ، دردمُ تا که بمیرم

 
حبس سخره ای کبودم ، داره می خشکه وجودم


عمر مردابی نمی خوام ، من یه رودم من یه رودم

 
خیلی وقته پشت این سد ، پشت این سنگینی بد ،

 
خوابای آبی می بینم ، تو شب سیاه ممتد


پشت این سخره یه دریا ، چشم به راه من نشسته

 
چشم به راه من تنها ، چشم به راه من خسته


وقتی قطره ها یکی شن ، تازه من می شم خود من


همه می بینن که سد رُ ، خشم رودخونه شکسته


خسته از سخره شمردن ، عاشق رفتن و دیدن


ساکتم اما یه طوفان ، خونه داره تو دل من


هنوزم جاریه رویام ، فکر تن زدن به دریام


می دونم سخره یه روزی ، می شکنه با مشت موجام


داره تعبیر میشه رویا ، شاید امروز یا که فردا


می رسه دست من آخر به تن آبی دریا .



صبر کن تا ببینی ... (Mahi Mahi )

صبر کن تا ببینی
چه اندازه تفاوت وجود دارد :
یکی خودخواه ، یکی از خود گذشته !!

یکی با معرفت تا جایی که
اولین و آخرین تو هستی برای او
یکی تا حدّی بی معرفت که ... !!

یکی چنان عاشق که هر بی مِهری را
به جان میخرَد تا یارش ذرّه ای نرنجد
یکی از عاشقی بویی نبرده اما
ادعای عشق ِ او همه جا را متعفن کرده است !!

یکی با درک و فهم بالا
که آرامش می آورد برایت
یکی چنان لاشعور که
فکرش هم می آزارد تو را !!

...
...
...
زنده باد عشق و محبت
مرده باد هوس و ریا !

خیلی دیره ... (Mahi Mahi )

اگه عشق منی
 
آهای تویی که ازمن
باهررنگ وفریبی
میخوای دل ببری باز
ولی با هم غریبیم
اگه تو حقه بازی
منم دستتُ خوندم
یکی دیگه روتوقلبم
بجای تونشوندم
اگه عشق منی
چرابادیگرونی
میخوای بری برو
چرادل میسوزونی
ولی یه روز میایی
که خیلی دیره
یکی دیگه توقلبم
جای تورومیگیره 

 

دوست دارم عزیزم (Mahi Mahi )

میبخشمت بخاطرترانه های صادقم
بخاطرسخاوت قلب همیشه عاشقم
میبخشمت بخاطرتویی که خیلی بدشدی
پیش توگریه کردمُ رفتی نموندی کم شدی
میبخشمت اگه نشد یه روزی مال من باشی
ولی بازم ازت میخوام گاهی بیاد من باشی
میبخشمت اگه که من خوب میدونم دلت میخواست
چشمای تورازی بودن ولی غرورتونخواست


می بخشمت عزیزم            می بخشمت عزیزم


میبخشمت بخاطرچشمایی که منتظرن
خاطره هایی که نشد ازتوخیال من برن
میبخشمت بخاطرفاصله های دم به دم
بیادشعری که نشد یه خطِ شم برات بگم
رفتیُ کاری ازدل خسته ی من برنمی یاد
بایدباهاش کناربیام خدابرام بدنمی خواد
بااین که بانبودنت غصه گذاشتی رودلم
امابدون هرجا باشی دوست دارم خیلی زیاد


دوست دارم عزیزم            دوست دارم عزیزم

 

عشق ... (Mahi Mahi )


  عشق یعنى لرزش هر قلب سنگ
مى شود با عشق،هر سنگى قشنگ
 
در طبیعت هرکس یارى گرفت
از براى خویش دلدارى گرفت
 
دلبر من آسمـانى آبـى است
چهرهْ انســانیش مـهتابى است
 
جمله رفتارش بسى باشد متین
میگذارد پـاخـرامان بر زمـین

 دلبر مـن عاشق ذات خـداست
زیـنت وزیـور برایـش بـى بهاست
 
جــلوهْ آیــین یــارم ذاتـی است
دلبر من ساده وخوش طینت است
 
یار من همچون پرستو با صفاست
عـاشق زیـباى دنیـاى ماست
 
دلبر من عاشق شعر است وشور
دلـبر مــن در دلش دارد سـرور

 هر کسى گر این چنین دلبر گزید
بــهره از دنـیا وعـقبایش بـدید

 هرکه خواهـد بهر یارش شدعزیز
باید او داد خوب را از بد تمیز
 
 زینت آگـه به علم ودانش است
زینت او کى به رخت وپوشش است
  
عشق یعنى حس گـرمى در وجـود
بــاوجـودعشـق سـرمایى نـبـود

 

عشق من ....

پروردگارا
دست هایم را بگیر و مرا برای تماشای ستارگان محبتت به عرش ببر
می خواهم آنها را بشمارم
دست هایم را بگیر و مرا با نسیم مهربانیت آشنا کن
می خواهم خنکی اش را بر روی گونه هایم حس کنم
دست هایم را بگیر و لانه عشق را به من نشان ده
می خواهم معشوقان واقعی را ببینم
دست هایم را بگیر و درخشش قلب پاک لاله در آبی دریای ایثار را نشانم ده
می خواهم پاکی قلبش را احساس کنم
و در آخر دست هایم را بگیر و خانه قلبم را به من نشان ده
چون می خواهم بر سر درش نام تنها معشوقم را حک کنم و بزرگ بنویسم
          
  به نام آفریننده من وتو

درد عشق ... (Mahi Mahi )


سپاس خدای آفرینندهء چشمانت را، که می داند چقدر به نوشداروی نوازش نگاهت محتاجم ...
پروردگاری که می داند گاهی صبوری چقدر سخت می شود....
ای کاش، زودتر از اینکه طاقت از کف بدهم،  به دادم برسد ! 

 

شاید بشه گفت جدایی, حسرت دل آدمهاست
درد عشق, غم غربته, این چیزیه که دل آدمهارو می سوزونه 
بر خلاف همه که می گن عشق:
دوست داشتن,رسیدن,وصل شدن و... است
من می گم عشق:
نفرت,دورشدن,بریدنه
حتماً می گی چرا؟
نفرت چون بعداینکه عشق رو می فهمی از خودت متنفر می شی
که چرا دیر فهمیدی
نرسیدن به خاطر اینکه عشق یه راهیه که هرچی می ری نمی رسی
یعنی پایانی نداره و بی نهایته
بریدن واسه اینکه اگه کسی بخواد عشق رو بفهمه باید از خودش ببره
ولی بدون عشق نفس کشیدن هم دشواره